سفارش تبلیغ
صبا ویژن

غـــــفـــلــــت

چند باری شده بود که یه کار بد رو برای چند دفعه انجام داده بودم و هر دفعه با کلی خواهش از مادرم معذرت خواهی میکردم و از دلش در می آوردم.بار آخری که از کارم پشیمون شده بودم و اصلا رویی برا معذرت خواهی نداشتم بازم نتونستم حرف نزدنهای مادرم رو تحمل کنم .وقتیایی که 1کار اشتباهی میکنم و باهام حرف نمیزنه دیگه روزایی عذاب منه.اون بار آخر که دلمو زدم و رفتم برا معذرت خواهی میخواستم یجورایی تو رودربایستی باشه تا قبول کنه برا همین گذاشتم وقتی رفتیم عروسی وقتی کنار دوست و آشنا هست اونجا ازش بخوام آخه وقتی حالش خوبه زودتر کوتاه میاد.

رفتم پیشش اما روشو کرد یه طرف دیگه و شروع کرد با بغل دستیش صحبت کردن.بهش گفتم مامان میخوام باهات حرف بزنم.صورتشو برگردوند و با یه حالت لحن تندی بهم گفت چیه بگو؟...بخاطر مدتی که باهاش حرف نزده بودم بغض داشت خفم میکرد ولی خودمو کنترل کردم و گفتم مامان میخوام ازت معذرت خواهی کنم.گفتم بخدا دیگه اون کار بدو نمیکنم.برگشت خیره بهم نگاه کرد و با 1حالت جدی گفت دیگه نمیبخشمت.دیگه بسه.پاشو برو.دیگه بخشیدنی درکار نیس.یهو تهی شدم از خودم رومو یه طرف دیگه کردم و اشکام سرازیر شد.مامانم هیچکدوم از اون بارا اینقدر عصبی و ناراحت نبود و الان نمیدونستم چطور باید دلشو بدست بیارم.

باز رومو طرفش کردم و گفتم مامان توروخدا...وقتی گریه هامو دید چهره ش عوض شد.گفت خب زشته جلو مردم گریه نکن.باشه ایندفعه رو بخشیدم ولی این بار بار آخرت باشه ها ! وای که چقد جون گرفتم وقتی بهم گفت بخشیدمت..پاشدم بوسش کردم و گفتم مامان خیلی دوست دارم....

میگن-میگیم که خدا حتی از پدرو مادرمون هم مهربونتره..

خدا که دیگه باید زودتر آشتی کنه باهامون نه؟

میگن گناه نکنید اون جایی رو که خداست..شده تا حالا موقع گناه به یاد خدا باشید!؟ من بودم!

شده بخواین بخدا بگید خدا تو چقدر رحیمی و من چقد بی انصاف ولی روتون نشه حتی بخودتون جرات حرف زدن رو بدید !

خدایا تو که از مادرم مادرتری بمن...خدا برای هزارمین بار ببخش..

خوشبحال بنده های خوبت که قدرتو میفهمن...

 دل خوش به این جمله م...صدبار اگر توبه شکستی باز آ...

 خدایا چه بهونه ای بهتر ازمحرمت..دلم به نوری خوشه..                       

 


نوشته شده در جمعه 90/9/25ساعت 8:29 عصر توسط ضحی نظرات ( ) |


Design By : Pichak