سفارش تبلیغ
صبا ویژن

غـــــفـــلــــت

دست به قلم شدن برای حسین(ع) هم سعادت میخواد . روزهای اول محرم اصلا وقتی برای درد دل کردن با ارباب غریب و مظلومم رو نداشتم..

وقتایی شده بود که غرق در این دنیا میشدم و وقتی دعوت میشدم به خونه ارباب و پای منبر حسینی ختم میگرفتیم یا روضه داشتیم و اشک میرختیم 1احساس خیلی قشنگ به ادم میده–خیلی قشنگه مخصوصا روضه حضرت زهرا(س).نمیدونم شاید برا من اینطوری بوده.وقتی آدم تو خونه ارباب داره برای مادرش ضجه میزنه انگاری که حضرت 1گوشه داره هم پای تو اشک میریزه و ضجه میزنه..انگار که دست محبتش رو میذاره رو سرت و میگه خوش اومدی..خوش اومدی عزادار من..

2روزه که اون دختر روضه خون فوت کرده.اون روز دانشگاه بودم و خیلی دوس داشتم تشییع جنازه ش رو برم ولی مادرم که رفته بود میگفت قیامتی بود...میگه انگار که شهیدی آورده باشن همین قدر مردم براش اومده بودن..همه مردم میگفتن خدا رحمتش کنه چقدر آدم خوبی بود..خوشبحالش چه موقعی هم بار سفرشو بست موقع اسیری حضرت زینب(س)..

کاش میشد برای غمها و مصیبتها و اشکهای زینب(س) جان داد..آه خدا

 

 

اگر همیشه ببارند ابرهای جهان-نمیرسند به آن اشکها که زینب ریخت...

 


نوشته شده در یکشنبه 90/9/20ساعت 11:59 عصر توسط ضحی نظرات ( ) |


Design By : Pichak