غـــــفـــلــــت
پا روی حوصله مگذار
ببین!
این صبحها چقدر
وقت آیینه
پر شده است
لبخند ها و
گونه ها
پر از وسوسه سیب
موها سیخ و خیس
بی هراس
و چشمها سمت آهوان
رمیده اند
کسی به شکل خودش نه
شبیه سایه ها
بر اقتضای خیال راه می رود
در کوچه ها و
خیابانهایی که
دل ضعف گرفته اند
از آدمها
بی آنکه مسیرشان به بهشت
ختم شود !
رضا قاسمی(فراز).
بغض نوشت:الهی و ربی من لی غیرک*..
نوشته شده در پنج شنبه 90/3/12ساعت
9:58 عصر توسط ضحی نظرات ( ) |
Design By : Pichak |