سفارش تبلیغ
صبا ویژن

غـــــفـــلــــت

قسمت سوم:

علیکم السلام-خدا پاداشتان دهد.اینجا بایستید-پشت سر من-صبور باشید.ارام گریه کنید.وصیت دختر پیامبر را از یاد نبرید.به صدای گریه تان دیگران را هشیار نکنید.همین شما فقط باید در نماز شرکت کنید.دلهایتان را به یاد خدا ارامش ببخشید.

لا حول و لا قوه الا بالله العلی العظیم.

خدایا من از دختر پیامبر تو راضی ام-اکنون که او گرفتار وحشت است تو همدم او باش.خدایا! مردم از او بریده بوند تو با او پیوند کن.خدایا بر او ظلم کردند-تو برایش حکم کن که بهترین حاکمان توئی.الصلوه ...الصلوه..الله اکبر..

خدایا این دختر پیامبرت فاطمه است که او را از ظلمت به سوی انوار بردی.شما سه نفر بیائید.تابوت را از زمین برداریم.از اینجا به ان سمت که صدای الی..الی....الی...می اید.این صدای خداست-خدا فاطمه را به سوی خویش می خواند.همین جا-همین جا تابوت را زمین بگذارید-همه کار فاطمه را خدا کرده است.این قبر اماده-از ان زهراست.جان عالم به فدایش

بروید کنارتر تا من به داخل قبر بروم-ارامتر-اهسته گریه کنید-این دست و پای من هم نباید اینقدر بلرزند.چه سنگین است این غم و چه سبک شده است این بدنی که اینهمه درد دیده است.ای.ای زمین! این امانت –دختر رسول خداست که به تو می سپارم.والله که این دست های رسول خداست-صلی الله علیک یا رسول الله.خوش به حال تو فاطمه جان! بسم الله الرحمن الرحیم..بسم الله و بالله و علی مله رسول الله.محمدبن عبدالله.

صدیقه جان! تو را به کسی تسلیم می کنم که از من به تو شایسته تر است.فاطمه جان! راضی ام به انچه خدا برای تو خواسته است..منها خلقناکم و فیها نعیدکم ومنها نخرجکم تاره اخری.شما را از خاک افریدیم-به خاک بر می گردانیم و بار دیگر از خاک بیرون می اوریم.فاطمه جان! همه تن چشم انتظار ان لحظه ی دیدارم.

ای خشت ها! میان من و فاطمه ام جدایی می اندازید؟دلهای ما چنان به هم گره خورده است که خشت و خاک و زمین و اسمان نمی توانند جدایمان کنند.اما بر تو مبارک باد فاطمه جان! دیدار پدرت پس از این دوران سخت فراق.السلام علیک یا رسول الله عنی و عن ابنتک..السلام علیک من ابنتک و حبیبک و قره عینک و زائرک...سلام من و دخترت به تو ای رسول خدا!..سلام دخترت به تو..سلام محبوبت.سلام نور چشمت و سلام زائرت.

سلام انکه در بقعه تو در خاک ارمیده است و خداوند پیوستن شتابناک     او را به تو رقم زده است.ای رسول خدا کاسه ی صبرم در فراق محبوبه ات لبریز شد و طاقتم در جدایی از برترین زن عالم به اتمام رسید.جز گریه چه می توانم بکنم ای پیامبر خدا!؟ گریه بر مصیبت-سنت توست-من در مصیبت تو هم جز گریه چه توانستم بکنم؟تو سر به سینه ی من جان دادی-من با دست خودم چشمهای تو را بستم-تو را غسل دادم و کفن و دفن کردم.سر تو را من بر لحد نهادم.در برابر تقدیر-جز تسلیم و رضا چاره چیست؟

انا لله انا الیه راجعون..

ای پیامبر خدا ! اکنون امانت به صاحبش رسید و زهرا از شر غم و ستم خلاصی یافت.و برای من از این پس چه زشت است چهره ی زمین و اسمان بدون حضور زهرا.اما اندوهم ای رسول خدا جاودانه است و چشمانم بی خواب و شبهایم بی تاب.غم پیوسته-همخانه ی دل من است تا خدا خانه ای را که تو در انی نصیبم کند.ای رسول خدا! دلم خون و خسته استو غصه ام دائم و پیوسته.چه زود خدا میان ما جدایی انداخت.من از این فراق فقط به خدا می توانم شکایت کنم.

دخترت به تو خواهد گفت که چگونه امتت علیه من همدست شدند و چگونه حق او را غصب کردند.از او سوال کن-ماجرا را از او بپرس ...

التماس دعا...

 

 


نوشته شده در یکشنبه 90/1/28ساعت 12:58 صبح توسط ضحی نظرات ( ) |


Design By : Pichak