سفارش تبلیغ
صبا ویژن

غـــــفـــلــــت

سال دیگر

زنده باشم من اگر

می زنم زنگ در خانه هر چلچله را

و سپس پا به فرار

می زنم چنگ به دامان طبیعت

می زنم دست به کاری که دگر ساعت اندوه-بیفتد ازکار

من دلم می خواهد

قاصدک را

ندهم کوچ از ایوان خیالم

می دهم قرض به سنجاقکها

قسمتی از پر و بالم

پا به پای همه بارانها می رقصم

به همین ساز که در دست گرفته ست بهار

شاید از یاد رود رنج و ملالم

             ***

سال دیگر حتماً

ترجمه می کنم آثار شقایق را-بر سینه دشت

قصد دارم

قصه کوتاه کنم

بنویسم که پس از رفتن تو

بر سر مردم این کوچه و شهر

وه ... چه آمد !

چه گذشت و چه گذشت !

"حسن فرازمند"

سلام.سال 1390 رو به همه دوستانم تبریک میگم و امیدوارم که سالی سرشار از برکت-موفقعیت-سلامتی باشه.و انشاالله که امسال سال فرج آقامون باشه..انشاالله

دیگه داره سال 89 کم کم تموم میشه.هنوز برا ورود به این سال خیلی کارا دارم که انجامشون ندادم.اولش خونه تکونی دلمه !

این روزها به یاد کتاب "اینک شوکران1" افتادم.اون تیکش که شهید مدق گفتند که من امسال رو درکنارتون هستم سال دیگه چطوری در نبودم دلداریتون بدم ..

این روزها به یاد همه فرزندان شهدام.اونهایی که پدر رو درکنارشون ندارن و چه سخت و دردناک بدون اون سال رو تحویل میدن.

این روزها به یاد همه اون خانواده های شهدام.به یاد خانواده هایی که امسال یکی از عزیزانشون رو از دست دادن .

به یاد شیعیان بحرین.به یاد مظلومیت مسلمونها..

پی نوشت1:ساعت حدود بغض و سکوت است و انتظار ***با گریه سال عشق تو تحویل می شود..

پی نوشت2:الهی ...اللهم عجل لولیک الفرج..


نوشته شده در یکشنبه 89/12/29ساعت 9:17 عصر توسط ضحی نظرات ( ) |


Design By : Pichak