اي آخرين ستاره به فردا! تو ماندهاي
خورشيد ناپديد شد، اما تو ماندهاي
مُردند غازيان يمين و يسارمان
سردار خست? شبِ هيجا! تو ماندهاي
السابقون مصادره شد، کاخ سبز شد
تنها تو، اي اباذر! تنها تو ماندهاي
ما گم نميشويم که سکان به دست توست
اي ناخداي ورط? دريا! تو ماندهاي
ما هم جگر به گوش? دندان گرفتهايم
زيرا تو ـ اي شريفِ شکيبا! ـ تو ماندهاي
پايين نگاه ميکنم و جمله رفتهاند
رو ميکنم به جانب بالا: تو ماندهاي
تعظيم ميکنم به بلنداي حضرتت
آري، براي عرض تولّا تو ماندهاي
تنها تويي و ما به جماعت نشستهايم
مشکور نيست سعي فرادا، تو ماندهاي
ما ماندهايم و معرکه، ما ماندهايم و تيغ
الّا همين بهانه که: آقا! تو ماندهاي
اللًّهُـ?__?ـمَ صَّـ?__?ـلِ عَـ?__?ـلَى مُحَمَّـ?__?ـدٍ وَ آلِ مُحَمَّـ?__?ـَد
و عَجِّـ?__?ـلّ فَّرَجَهُـ?__?ـم