• وبلاگ : غـــــفـــلــــت
  • يادداشت : اي ساربان!محمل نگهدار
  • نظرات : 2 خصوصي ، 7 عمومي
  • ساعت ویکتوریا

    نام:
    ايميل:
    سايت:
       
    متن پيام :
    حداکثر 2000 حرف
    كد امنيتي:
      
      
     
    براي پست بالايي نميشد پيام گذاشت
    ضحي!
    خوبي؟
    چته؟
    چي شده؟
    كجا ميخواي بري؟

    سلام
    نيستي كجايي؟
    شعر قشنگي بود
    .....
    اما خيلي سوز داريا....
    و اين روزها كه صفر تمام ميشود
    و پايان صفر به گمانم خدا مي خواهد گره از همه دلتنگي هامان باز كند....
    نماز جمعهه اين هفته را مي گويم....
    پاسخ

    سلام...دعا كن براي رفتنم ابجي

    يک عمر در حوالي غربت مقيم بود
    آن سيدي که سفره ي دستش کريم بود

    خورشيد بود و ماه از او نور ميگرفت
    تا بود ، آسمان و زمين را رحيم بود

    سر مي کشيد خانه به خانه محله را
    اين کارهاي هر سحر اين نسيم بود

    آتش زبانه مي کشد از دشت سبز او
    چون گلفروش کوچه ي طور کليم بود

    اين چند روزه سايه ي يثرب بلند شد
    چون حال آفتاب مدينه وخيم بود

    حقش نبود تير به تابوت او زدن
    اين کعبه در عبادت مردم سهيم بود

    بي سابقه است حادثه اما جديد نيست
    اين خانواده غربتشان از قديم بود

    آقا ببخش
    قصد جسارت نداشتم

    پاي درازم
    از برکات گليم بود

    سلام عليکم
    تسليت عرض مي کنم ايام شهادت غريب مدينه، کريم آل طاها، امام حسن مجتبي عليه السلام را خدمت شما.
    دعا بفرمائيد ...

    پاسخ

    سلام عليكم برادر بزرگوارم.نميتونم براتون كامنت بگذارم.منم بهتون تسليت ميگم....دعا كنيد براي زودتر رفتنم..دعا دعا دعا
    سلام هم بلاگي
    اندر احوالاتت؟
    عالي بود عالي...
    پوزش جهت تاخير...
    دعا يادت نره
    يا علي
    + ديوونه غربتي! 

    روزي فرا رسد

    که به جرم جنون عشق

    ما را

    به کرب و بلاي تو

    تبعيد مي کنند .....


    سلام خواهر خوبم

    اميدوارم که مشکلتون هر چه زودتر به بهترين نحو رفع بشه.

    توصيه ميکنم کتاب هاي اينک شوکران رو که سه جلده اگر گيرتون اومد حتما بخونيد.

    التماس دعا

    ياعلي

    پاسخ

    سلام..كاش دردهاي من با اين چيزها دوا ميشد..!كاش...
    + بي قلم 

    اقا جان به يه خبر خوش محتاجم،
    به يه معجزه شايد!
    معجزه‌اي که خودم هم از رخدادش ميترسم!