قلب و روحم ، رگ و خونم ، جگرم گفت : حسين
همه ي ايل و تبارم ، پدرم گفت : حسين
از همان روز که مادر به غمت شيرم داد
ضربان و نفس و چشم ترم گفت : حسين
...
سينه زن پيش کسي کوچک و محتاج نشد
احدي از در ميخانه ات اخراج نشد