سفارش تبلیغ
صبا ویژن

غـــــفـــلــــت

خیلی وقتا شده بود که نمیتونستم حرفایی که تو دلمه رو به زبون بیارم.یه جورایی همه چی تو ذهنم قاطی میشد و سر و تهش مشخص نبود.یعنی سر و تهش مشخص بود ولی کسی چیزی نمی فهمید !

ولی بعدش برات یه پیامک بیاد و خیال کنی اونم درد تو رو داره و حرف تو رو زده! زودی میگی خدایا خیلی چاکریم که یار کمکی برام فرستادی..

پیامکی که خیلی بهش نیاز داشتم و احساس کردم که خدا خواسته باهاش آرومم کنه..خیلی دوستش دارم...ممنونم..

ای قاصدک از حال و هوایم بنویس

از بغض گرفته صدایم بنویس

چندیست دلم شکسته با یار بگو

یک نسخه برای دردهایم بنویس..


نوشته شده در سه شنبه 90/4/28ساعت 3:47 صبح توسط ضحی نظرات ( ) |

امشب به راه کوچه ی قلبم گذر کن

شام غمم را با گل رویت سحر کن

امشب بیا با کوله بار پر ز احساس

از روی نعش خسته ی من هم گذر کن

دیگر برایم ناتوانی مانده و درد                                       

باز آ و عشقم را پر از شور و شرر کن      

در خانه ی تاریک و تنگ این دل من

یک شب فقط یک شب بیا اینجا به سر کن

گر آمدی روزی به قلب خسته ی من

از تیر غمهایم دو دستت را سپر کن

"باران" ز هجر روی تو تبخیر گشته

یک لحظه ای ای جان بیا بر او نظر کن..

سید مهدی مرتضوی نژاد"م.باران"


نوشته شده در شنبه 90/4/11ساعت 4:39 عصر توسط ضحی نظرات ( ) |


Design By : Pichak