غـــــفـــلــــت
چشماتو که باز میکنی فقط خودتی و خودت .. همه رفتن ..همه و همه رفتن ...
هیچکس جز خدا برات نمونده ..
حالا خودتی و همه اون سالهایی که گذشت و تو رسیدی به اون جایی که تو خیالت تصورشو نکرده بودی ..
چه حس آرامش بخشی داره صدای قرآنی که دارن بالای سرت میخونن .. دوباره چشماتو میبندی و با قلبت گوش میکنی ..
فَبِأَیِّ آلَاء رَبِّکُمَا تُکَذِّبَانِ ... فَبِأَیِّ آلَاء رَبِّکُمَا تُکَذِّبَانِ ... فَبِأَیِّ آلَاء رَبِّکُمَا تُکَذِّبَانِ ....
چه جای خوبیه اینجا دیگه هیچکس نیس جز خودت و خدا .. حالا تا ابد میتونی با خدای خودت درد دل کنی .. اینجا بهترین جای دنیاس ..
امشب داغون تر از هر شب دیگه م ..
دلتنگ تر از هر شب دیگه ..
گریون تر از هر شب دیگه ..
بغضهامو قورت میدم ..چقدر نفس کشیدن سخت شده ..نفس عمیق میکشم .. بلند تر از هر شب دیگه ..
امشب متفاوت تر از هر شب دیگه س ..تفاوتش فقط بخاطر یه اتفاقه ..کاش اون اتفاق هیچوقت نمی افتاد ..
امشب با تک تک سلول هام .. با هر قطره اشکی که از چشمام میریزه .. در هجوم همه ی اونایی که در ظاهر دوستم دارن .. حس بی کسی میکنم ..
امشب یه شب خیلی خاصه ..
شباهنگام
روی دوش علی (ع)
نعش فاطمه (س) تا ناکجا می رفت ..
به دنبالش
آه و زمزمه ی
زینبین (س) و حسین (ع) تا خدا می رفت ..
Design By : Pichak |